این بایدها ونبایدها برای چیست؟

آنتونی رابینز دربارهء موفقیت در هر کاری این  راه کار را ارائه می دهد که بدنبال کسی باش  که مثل تو باشد ودر آن کاری که می خواهی موفق شوی از قبل موفق شده باشد و این همه احساس  خوبی که شیعیان به امامانشان نشان می دهند وارج و منزلتی بالا برای آنها قائل هستند از بابت همین امر است و نقل شده که پیامبر روی زمین خط صافی کشید وبه صحابه گفت این راه من وتمام پیامبران واوصیاء آنها وموءمنین به رسالت آنهاست وخطوط فراوان دیگری کشید وگفت اینها که بی نها یت است ،خطوط وراه اهل ضلالت وگمراها ن عالم است و (وقتی ما در سورهء حمدمی گوئیم اهدنا صراط المستقیم،صراط الذین انعمت علیهم،غیر المغضوب علیهم والضالین،منظور همین است).اما برای چه این موضوع را به میان  آوردم ،آن به خاطر این گفتهءعلی علیه السلام  بود که میگفت (قبل از شهادتش)پایان را ه دوچیز بیشتر انتظار نوع بشر را نمی کشد،یکی جنت یا بهشت و دیگر جهنم ولاغیر.این همه باید ها ونبایدها ظرایف الحیل می باشد که به نوعی انسان را به اخلاق اهل جنت یا بهشت متصوف کرده واز جهنم در امان دارد با تلاش خود انسان که در قرآن آمده؛لیس للانسان الی ما سعی(چیزی یا بهره ای برای انسان نیست جز آنچه برای ان عملی درخور کرده باشد).

حفظ زندگی اجتماعی تا چقدر؟

دانسته ها ی ما میگوید که انسان موجودی اجتماعی است ولی سوءالی که اینجا مطرح است ،مرز وحدود این اجتماعی بودن کجاست؟در ایران ما که فرهنگ پدر سالاری حکمفرما بوده واین همه افسردگی در آن  زیاد است به همین دلیل می باشد که به فرزندان خود یاد نداده اند که خودش هم دارای ارزش بوده وتعامل با دیگران تا جایی مهم است که به ضرر خود فرد تمام نشود ودر علوم روانشناسی حتی از   این بیشتر پیش رفته وراضی کردن همه را اگر فردی به ان مبادرت کند از بی اراده گی او می دانند.ودر فرهنگ دینی ما به خصوص این جلوه گر است تا جایی که امام حسین (ع) می فرماید من برای امر به معروف ونهی از منکر امت جدم قیام کرده ام وخود واضح ومبرهن است اگر می خواست از جمع پیروی کند باید دست بسته وسر فرو افکنده وخوار وذلیل پیش یزید می ایستاد.وحتی وقتی جماعت به علی علیه السلام روآورشده آن حضرت فرمود من به عنوان مشاور بهتر می توانم خدمت کنم تا اینکه خلیفه باشم باز جماعت اصرار کرد وچون حجت بر امام تمام شد ایشان قبول کردند وبعدها در حوادث پس از آن بیعت صائب بودن گفتهء امام روشن شد .

خلاصه ای از فصل دوم (قسمت اول) کتاب صوتی اول عاشق خودت باش

جواب به سوءالات زیرشما را در بهتر شناختن خود ،کمک ویاری می نماید.

1.چه چیزی در زندگی به شما انگیزه میدهد وچه آرزویی دارید؟

2.آیا بزرگترین آرزویی که دارید می خوهید انرا به واقعیت  تبدیل کنید؟واقعا چه کاری رادوست دارید انجام دهید.؟

3.از انجام چه کارهایی لذت نمی برید؟آیا در زندگانی کارهائی که باب میلتان نیست انجام می دهید؟چرا؟

4.نقاط قوت شما چیست؟چگونه می تواند در زندگی به پیشرفت شما کمک کند؟

5.نقاط ضعف شما چیست؟ازخود بپرسید چگونه می توانید به پیشرفتتان کمک کنید.؟

این سوءالات فقط مختص به شما است وشما باید جواب آنرا بدهید نه دیگران

چرا فقط باید در دعا کردن حاجت خود را خواست

اظهار حاجت در دعا بدون نشان دادن راه رسیدن به خود در دعا موجب می گردد که حکمت الهی از هر راه دیگری که لازم باشد آن حاجت را به شما برساند چرا که ما قائلیم که از اسماء ثبوتیه است این ،اسماء ؛عالم،علیم ،حکیم و قادر.

سخنی تازه از کتاب اول عاشق خودت باش

مطلبی که تازه بود برایم در گوش کردن به کتاب گویای مزبور این بود که تنها با خودت رقابت کن نه دیگر ویا دیگران ،علاقه ام به این موضوع این بود که هم نظر به آموزش و پیشرفت آدمی داشت وهم قضاوت خود آدمی با خودش نه دیگران نوع معتدل تری ودر نتیجه عملگرایانه تری نسبت به این گفته بود که بهترین خودت باش.

موءخذ:کتاب گویای اول عاشق خودت باش ،فصل اول (قسمت سوم).