شرحی بر یک روایت از علی بن موسی الرضا علیه السلام

در روایتی از ایشان آمده؛ما اهل بیت به منزلهء متکای دو طرفه می مانیم بدین معنی که آنهایی که عقب مانده اند از ما باید خود رابرسانند به ما و آنهایی که سبقت گرفته اند از ما باید برگردند وبه ما اتکاءکنند.

این مطلب وقتی حائز اهمیت می شود ،که در روایتی دیگر از ایشان نقل شده که هنگام بخشیدن لباس به فردی دیگر به عنوان خلعت میگوید من با این لباس هرشب هزار رکعت نماز وبه مدت سه ونیم سال اقامه کرده ام ودر جایی به یکی از علمای شیعه (که گویا علامه امینی بوده)خرده می گیرند مگر می شود در یک شب هزار رکعت نماز خواند و ایشان با مدد الهی در یک شب هزار رکعت نماز می خوانند تا بگویند وقتی من می توانم این کار را بکنم حتما امام هم می توانسته است،به هر حال نام این بزرگوار (امام هشتم شیعیان)از معدود افرادی است که از صدر اسلام تا حال به عبادت شهره عالم اسلام بوده اند،به هرحال با بعد مسافتی که بین مردم این بزرگوار وجود دارد این به معنی اینست که با انجام عمل نیک به ما نزدیک شوید وبا ترک گناه یعنی کارهای که ما نکرده ایم نیز به مانند ما شوید.

جوابی به یک چرایی

منکرین وحی قرآنی استدلال می کنند که چرا صور مکی با مدنی فرق دارد و در اولی از بخشندگی  پروردگار صحبت می شود واین را گذاشته اند به پای بی کسی پیامبر در مکه ودر دومی عقوبت ارجحیت دارد واین را گذاشته اند بر این اصل که پیامبر در مدینه اصحاب فراوانی پیدا کرد وچون قوت گرفت ویارانی پیدا کرد آیات وحی  هم شده همه عقوبت،ما باید مسئلهء وحی را از جانب پروردگار به محمد بررسی کنیم چرا که در غیر اینصورت در دام فکری ای می افتیم که اینان افتاده اند چرا که در صورت دوم میگوییم قرآن برساختهء ذهنی یه خود پیامبر است وهر جا که خوشش آمده سخن از بخشش کرده وهر جا که بدش می آمده وعدهء عقوبت داده(این را از این جهت میگویم که دکتر سروش وحی را برگرفته پیامبر از روءیا هایش می داند چنانکه در برنامه هایش روی یوتیوب آمده)نه چنین است بلکه این اختلاف اگر هم وجود دارد به دلیل اینست که در بدو اسلام ابتدا دعوت به پروردگار و وحی او بوده وکلا اعراب در جنگی با ایشان وارد نشده بودند یا به عبارتی در دعوی کذب خود پایفشاری نداشتند ولی پس از هجرت به مدینه با ایشان از درکارزار وجنگ در آمدند نتیجه اش می شوداینکه ازگنهکاری که از بدی عمل خود چیزی نمی داند ویا به گفتهءعلمای اخلاق در جهل مرکب به سر می برده اند به جنگ وستیز در می آیند تا جایی که قرآن به پیامبرش می گویید یکسانست آنها را بترسانی یا نترسانی به عبارتی برای در آمدن از شرک وکفر در ابتدا آنطور اقتضای زمانه بوده ودر هنگامی که کار به محاربه رسیده قرآن عقوبت اعمال آنها را بیان میکند وبنابراین باید گفت اعراب مکه که هیچ از اسلام نمی دانسته اند به مناسبت حال ایشان آیات وحی رحمانی را ایجاب می کرده اند واعراب محارب هم آیات عقوبت را طلب می کرده اند که به فراخور حال آنان آمده است.