توضیحی بر یک روایت دربارهءدعا کننده

از حضرت رسول مروی است ناتوان ترین فرد شخصی است که دعا نمی کند ویا به عبارتی ناتوان تر از شخصی که دعا میکند شخصی است که دعا نمیکند. این وجه تشابه بین دعا کننده و تارک آن دلیل بر هم سنخ بودنشان نیست ،بلکه کسی که دعا میکند نیز نیازمند است چون مفهوم دعا کردن  نیازمندی به دیگری است که غنی است .بنا بر این وجه تشابه آنها نیازمندی است ،که دعاکننده چون این را اظهار میکند به اجابت نزدیک تر است تا تارک دعا.البته در همین مورد است که ازعلی علیه السلام در کلمات قصار نهج البلاغه نقل شده که میفرماید:نمی شود فردی را به دعا کردن فرا خوانند واز اجابت او خودداری کنند.

توضیحی بریک روایت از امام رضا علیه السلام

در روایتی آمده از آن حضرت از معنی اقتصاد سوال کردند فرمود میانه روی .با توجه به معنی این لغت که در فرهنگ معین آمده به همین مفهوم متوجه می شویم که آن حضرت معنی لغتی این کلمه را برای سوءال کننده بیان کرده اند و منظورشان  حکمت و دانش اقتصادی نبوده وچه بسا چون چنین کلمه ای در ان زمان تازه گی داشته مورد توجهء شخص سوءال کننده قرار گرفته است.

حکمت یک بیان امام علی علیه السلام راجب به زن

در نهج البلا غه اینطور آمده(در بخش کلمات قصار):همه چیز زن بد است وبدترین چیزی که دراوست اینست که ازاو گریزی نیست.این فرمایش ایشان دیدگاه قرآنی دارد چرا که علاقه به زن از راه حلالش نوعی امتحان الهی است و قرآن در مورد حرامش می فرماید گرد زنا نگردید.پر واضح است موجودی که حلالش امتحان و حرامش عقاب به همراه داشته باشد چیز مطلوبی نمی باشد .درمورد این گفتهء حضرت رسول اکرم که می فرماید؛من از دنیای شما دو چیز را پسندیدم اول زن و دوم بوی خوش،این گفته را نباید ناقض گفته ء علی علیه السلام دانست بنا به روایتی که از حضرتش پرسیدند چرا به چهرهءزنان و دختران نگاه نمیکند در حالی که پیامبر این کار را میکرد آن حضرت فرمود زمانی که پیامبر این کار را میکرد پنجاه ساله بوده در حالی که من چهل ساله می باشم.وسخن پیامبر اکرم در زمان تحجر عربی که بچه های دخترشان را زنده زنده بگور میکرده اند بوده وجنبهء رجاء داشته ولی گفتهء علی علیه السلام جنبهء خوف دارد که هردو به یک اندازه در دل موءمن وجود دارد(بنا به بخش خوف ورجاء در کتاب معراج السعادهء ملا احمد نراقی که کتابی است در مورد اخلاق اسلامی).

چرا باید علی علیه السلام را مانند رسول اکرم رحمت للعا لمین دانست

به این موضوع ازدیدگاههای متعددی میتوان پرداخت اول عدل علی که جامعه را در شرایط ایده آل قرار می دهد به معنی واضح اینکه چون علی  مقام عادل بودن را داراست ،جامعهء فارغ شده از جنگ های پس از پیامبر را انتظام میبخشیدویابه عبارت واضح تر حیطهء وظایف هر شخص  رادر اجتماع آنروز میتوانست براساس قابلیت های فردی افراد مشخص کند(همینطور اعصار بعدی)از لحاض علم آن حضرت به امور مربوط  به بشر که افرادی که حیطهء کاری آنها مشخص می شد می توانستند چگونگی انجام امورات محوله را از آن حضرت فرا بگیرندواز لحاظ رعایت کردن قسط علی میتوانستند به امنیت شغلی دست یافته وبا آرامش خاطر به فعالیت های خود بپردازند.پس از هر سه دیدگاه آن حضرت رحمتی آشکار برای  اجتماع مسلمین بالاخص وبه عنوان الگو برای تمام  جوامع بشری بوده اند.

علت توهین قرآن به علمای یهودی

چنا نچه در آیه ء 41 سورهء بقره آمده؛وبه آنچه نازل کرده ایم که موءید همان چیزی است که با شماست،ایمان آرید ونخستین منکر آن نباشید.و چنانچه در قرآن آمده که علمای یهودی به یکدیگر میگفتند آیا وحیی که در دست ماست به آنها یاد دهیم تا بوسیلهء آن راه مجادله را برخود هموار سازیم،واز آنجایی که عرب بیسواد گرویدن به پیامبرش را منوط به تاءیید علمای یهود کرده بود به این نتیجه می رسیم که کتمان علم وحی از جانب علمای یهود موجب  انحراف عرب  از  صراط مستقیم گردیده واز آنجایی که هر چه مخالف هدایت باشد انحراف است وباطل بنا براین میتوانیم بگوییم  علمای یهودی موجب انحراف اعراب گردیده(با کتمان حق) ودر نتیجه امام هدایت که نبوده اند بلکه امام باطل بوده اند.(البته این برای آن روزگار میباشد وچنانچه حضرت رسول می فرمایند؛در آخرت هر کسی به محبوبش می پیوندد به این نتیجه میرسیم که رهروی راه گذشتگان به همان نتیجه ای میرسند که پیشینیان رسیده اند مگر عمل و گفتارشان را تغییر داده وبه حق بازگردیده باشند.)