باز نگری به روایت تمرد شیطان از پروردگار

 به این دلیل به این موضوع پرداخته شده که برای متدینین ممکن است این سفسطه پیش بیاید که مگر شیطان نماز گذار نبود  و این دلیلی گردد برای کاهش ارج دینی نماز در عمل کردن آنان به آن ومطرح کردن این موضوع که هر چه بالاتر رفتن  افتادنش سخت تر،برای ورود به این بحث بیان مواردی در مورد اقامهء نماز لازم وواجب است اول اینکه  پروردگار به نماز خواندن ما نیازی ندارد(چنانکه در سورهء قل هوالله... می خوانیم الله الصمد ،یعنی پرورگار بی نیازست ) دوم اینکه الاسلام هو التسلیم (یعنی اسلام به معنی تسلیم به فرامین الهی است) ودیگر این موضوع که از اسماء الهی می توان به علیم و حکیم وعالم  نام برد ودر کنار آن قادر بودن پروردگار ،چنانکه در قرآن آمده همین که پروردگار اراده  کند بگوید موجود باش به وجود می آید آنچه که مورد اراده ءاو بوده است .

درجایی که شیطان یا ابلیس از سجده کردن انسان خودداری می کند حکمت تسلیم بودن  دربرابر امر پروردگار را نقض می کند وهمینطور اسماء الهی اورا  همچون عالم و حکیم وعلیم که در مورد اسماء الهی علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید اسماء او عین ذاتش است نه زائد بر ذاتش به این معنی که دارا بودن آن اسماء الهی را اکتسابی کسب نکرده به مانند انسان وموجودات دیگر را نقض کرده است وبه عبارت بهتر وروان تر به پروردگار می گوید تو نمی فهمی بلکه من می فهمم  که می گوید او از گل خشکیده است ومن از آتش بی دود.

توضیحی بر یک نوشته وسخن

بهرام مشیری در یکی از صحبت هایش به نقل از یکی از کتابهایی که بعد از صدر اسلام نوشته  شده است می گوید؛کفار به  پیامبر گفتند از خدایت بخواه که باغی به ما در دل این صحرا بدهد که پیامبر رد کرد پس گفتند برای ما همین الآن طلب عقوبت کن که فرو بیاید که باز هم توسط پیامبر رد شد و گفتند پس برای خودت طلب باغی کن اما از طرف حضرت رسول اکرم رد شد ،دراینجا آنها به او گفتند که ما را به دین تو نیازی نیست.

اینکه برای آنها طلب باغ نکرد برای این بود که دین برای آخرت آمده نه برای دنیا به طوری که بعدها پیامبر فرمود الدنیا مزرعه الآخره (دنیا مزرعهء آخرت است) وبه این دلیل برای آنها طلب عذاب نکرد که پیامبر رحمت للعالمین بود وبرای هدایت آنها آمده بود نه برای عذابشان وبرای منفعت مادی شخصی این کار را نمی کرد به همین دلیل هم باغی برای خود طلب نکرد چرا که پیشتر از این هم دعوت کفار را به عطایای آنها  در برابر ترک  پیامبری نپذیرفت،چنانکه در برابر  آنها ایستاد و فرمود اگر شما خورشید رادر دست راستم وماه را در دست چپم قرار دهید  هرگز دست از پیامبری نخواهم کشید.

بنده گی با وفاداری معصومین

در منا جاتی علی علیه السلام می فرماید؛پروردگارا گروهی تورا از روی خوف می پرستند واین پرستش بنده گان است و گروهی تورا به طمع بهشت (جنت) می پرستند واین عبادت  تاجران است ومن تورا چون شایسته پرستش  وبنده گی دیده ام می پرستم. ودر روایت دیگری از علی علیه السلام آمده بی وفا ترین مردمان بنده گان هستند ودکتر علی شریعتی هم عنوان می کند از لحاظ اعتقادی ایمان  علماء شبیه عوام است ولی در درجهء بالاتری قرار دارد واز پیامبر نقل شده او به پیرزنی  رسید که در حال کلاف کردن  ریسمان بود از او پرسید  که آیا خدایی هست یا که نه پیرزن جواب داد هست پیامبر از اوپرسید چگونه به این موضوع رسیدی وپیرزن در جواب دست از چرخاندن دستگاه کلاف کن ریسمان برداشت وآن ایستاد گفت برای کلاف کردن ریسمان که کار کوچکی است دستی وفکری لازم است تا بگردد پس چطور میشود که عالمی بدون اینها برقرار باشد و آنجا بود که پیامبر به اصحاب خود فرمود بر شما باد ایمان پیرزنان وقبلا هم ذکر کردم که کسی به پیامبر رسید ورفتار وسلوک اورا که دید گفت تو که مانند بنده گان هستی و پیامبر فرمود وای بر تو کدام بنده ای از من بنده تر(که اشاره به مقام پیامبری ایشان است که ختم رسل وبرترین آنهاست است) از همهء اینها می خواهم نتیجه بگیرم  که پیامبری وامام بودن پیامبر وائمهء پس از ایشان  منافاتی با بنده گی آنها به حضرت حق نبود کما اینکه پس از پیامبر چون  شرایط برای امامت امت وجود نداشت برای این عزیزان آنها به امور دیگری که درآن زمان لازم می دانستند  می پرداختند.

بررسی یک روایت

در روایتی از یکی از معصومین آمده؛هر کس  رابطهء خود را با پروردگارش اصلاح کند پروردگار ارتباط او را بادیگران رااصلاح میکند.ولی چناچه علی علیه السلام در جنگ با خوارج به سنت پیامبر حجت آورد نه از قرآن،باید گفت خود این بزرگواران که از بهترین های بشریت بوده اند آنهم در مقام بندگی پروردگار که همگی به دست همین افراد جامعه ء خودشان به شهادت رسیده اند،بنابر این باید این گفته که در زمان نزول آدم ابوالبشر در قرآن آمده درست تر باشد به این  معنی؛گروهی از شما گروه دیگری را دشمن می دارید(منظور فرزندان حضرت آدم می باشد )ودر جایی دیگر ازجانب پروردگار به جامعهء بشریت بنا به وحی گفته میشود همهء عالم مرا دوست دارند اگر می خواهید مثل من همه شما را دوست داشته باشند بادعا این امر را ازمن بخواهید وطلب کنید تا به شما داده شود که این موضوع به الهی بودن  محبت ودوستی اشاره دارد ومی تواند بر درستی حدیث فوق الذکر ارائه شود ولی در اینجا سنت وهمان آیهءشریفه مربوط به دشمنی فرزندان حضرت آدم ابولبشر ارجح می باشد چنانچه در روایتی آمده  اگر اکثریت با خوبان بود در اجتماع شماباید به افراد خوشبین باشیددر غیر اینصورت ستمکار خواهید بود ولی اگر اکثریت در اجتماع شما را بدان تشکیل می دهند باید با افراد با سوءظن برخورد کنید وبه آنها وآنچه از آنان صادر میشود با بدبینی رفتار کنید در غیر اینصورت ضرر خواهید کرد.

در مورد دعا کردن

در قرآن آنجایی که از نزول حضرت آدم از بهشت به زمین سخن می گوید در بخشی از آن سخنانی  به این معنا گفته شده که در روی زمین دیگر همهء دعا های تو پذیرفته نیست بدین معنی که هم امکان برآورده شدنش هست وهم رد شدنش.یک مسلمان موءمن  از این جهت باید شکر گذار باشد ،چرا که در قسمتی دیگر ازقرآن  به این اشاره می کند که گاهی شما بادعا چیزی را می خواهید وچون به ضرر شماست به شما داده نمیشود ولی ما به شما چیزی را می دهیم ولی شما از پذیرش آن اکراه دارید و آن شکر گذاری که از آن نام برده شد باید اینطور باشد؛سمعا وطاعتا(یعنی شنیدیم وآنرا اطاعت کردیم).