توضیحی بریک گفته ازدکتر علی شریعتی

در  یکی ازکتابهای ایشون به این اشاره شده که خدای فلاسفه همچون خدای مذهب با عشق ومحبت پرستیده نمیشود .دلیل این موضوع چه می تواند باشد؟آنچه که به نظر می رسد واز دانسته های ماست اینست که انسان از هر چه که نمی داند می ترسد  ،پس چون  شناخت پروردگار از طریق تفکر بوسیلهء فلاسفه صورت می گیرد با ترس در صورت قبول ودرصورت قبول نکردن با یاءس وبدبینی همراه است ولی ابزار شناخت پروردگار در مذهب قلب انسانی است یعنی جایی که  به   وجودعشق ومحبت  همواره  معروف بوده است  .در زیر دو روایت از چهارده معصوم روایت می کنم که از به کار گیری یکی از دو تا موهبت تشخیص فکری ویا قلبی به طور ضمنی در آن ذکری به میان آورده شده است.

1.توحید یعنی اقرار به ناتوانی ازشناخت پروردگار عالم

2.این امانت الهی را به آسمانها  و کوهها وزمین ارائه کردم همه از پذیرفتنش خودداری کردند،به جز انسان  ودر ادامه معصوم فرمود قلب انسان موءمن تنها جایگاه پروردگار عالمیان است.

توضیحی بر یک دعا از معصومین

افراد زیادی از عبادت پروردگار طفره می روند وآن را فوق طاقت خود می دانند در حالی که پروردگار نظرش بنا به آیات وحی وسنت  حضرت رسول غیر از این است.

دلیل این موضوع در دعایی  که ترجمهء فارسی آن در زیر آمده  و به طور غیر مستقیم به آن اشاره شده بیان می گردد؛

پروردگارا سختی عبادت را به سادگی تبدیل کن برای من وگناهانی که  شیرینی آن را به تلخی  مبدل می کنند بر من ببخشای.

به بیان ساده تر انجام گناهان بزرگ و کوچک است که انسان را از عبادت پروردگار خارج میکند  وآن را کاری شاق وسخت نشان می دهد وبی دلیل نبود که یکی از مراجع بزرگ  شیعه بیا ن کرد که هرکسی را به راهی دیگر اساتید به راه خدا می برند من از طریق ترک  گناه برای شاگردانم این کار را می کنم. ویکی از امامان شیعه که از او طریقهء سنجش میزان درستی ویا رد نماز را پرسیده بودند ،اشاره به آیهء تنهی عن الفحشاء و المنکر کرده ومیزان پای بندی به این آیه را در زندگی روزمره  ربط داده بودند به میزان قبولی ویارد نماز.(آن مرجع تقلید  آیت الله بهجت  بودند).

برگرفته از اپیزود وظایف من ،مسئولیت من از پادکست جافکری

در اینجا ابدا انگیزهءمن خلاصه نویسی برای  حرف هایی  که در این اپیزود گفته شد نیست بلکه این موضوع است که مانند یک زنبور عسل  مفهاهیم ارائه شده  را بپرورم وبعد ارائه دهم،

در این برنامه دکتر تارا می گوید؛هر کسی در ابتدای زندگی باید نردبان ترقی خود را انتخاب کند(البته برای کسب آرامش)وهرچه این نردبان بلندتر باشد وبر دیوار بزرگتری استوار باشد امکان پیشرفت بیشتر است .اینکه چگونه انسانی می خواهیم باشیم وبرای رسیدن به آن چگونه رفتاری را باید پیشهء خود سازیم،البته انتخاب باید در اوایل  دوران جوانی صورت بگیرد ولی بعد از مدت درازی به آنچه که می خواستیم بشویم میرسیم ومانند یک عقاب رفتار کنیم یک چشممان برای اوج گرفتن ورسیدن به با لا ترین  سطح ممکن باز باشد و دیگری را پس از رسیدن به این فراز بر روی هدف زوم کنیم وبا تغییر جهت هدف که در اینجا شکار می باشد تغییرات لازم را برای بدست آوردن طعمه به کار ببندیم.او می گوید؛حداقل وظیفه ای که هر فرد در قبال دیگران دارد اینست که در مواجه با محیط های دیگری غیر از محیط زندگی خودش آن محیط یا شخص را در حالی ترک کند که هیچگونه آسیبی به آنها وارد نکرده باشد وپس از اینکه این موضوع ملکهء ذهن ما  شد بکوشیم تا حال خوبتری از اول به اون مکان ویا شخص القاءکنیم.

صحبتی دربارهء کتاب هنر رندانه به چپ زدن

در این کتاب خصوصا در اپیزود های آخرش،بیشتر براین بود که به شنونده این امر را یاد آور شود که مرگ برای همهء ما انسانها وجود دارد ولا جرا برای تو هم که گوش می دهی نیز وجود دارد،ودیگر اینکه تعهد در زندگی محدودیت بوجود نمی آورد بلکه قدرت وخوشبختی برای فرد بوجود می آورد واین آزادی بدون قید وشرط ویا ولنگاری است که انسان را در سلطهء خودش در می آورد(یا به قولی تعهد مصونیت است نه محدودیت) وبر خلاف نویسندگانی که اثر هنری خلق می کنند بدون اینکه واقعیت را بیان کنند تا خواننده در زندگی به اشتباه نیافتد (هر چند با عبارتی غیر اخلاقی  در برخی موارد)تجربیات خوبی را از زندگی خودش وزندگی ای که زیست کرده در اختیار دیگران می گذارد.

معرفی کتاب صوتی

آنچه که به واقعیت نزدیک تر است وبدور از رنگ ولعاب  ظاهری است در کتاب صوتی هنر رندانه به چپ زدن است ،البته این وبلاگ هم به خاطر این نوشته شده که واقعیت را چنانکه هست بگوید نه چنانکه خواننده می پسندد ویا آنطور که خود می خواهم،به هر حال در این کتاب اگر در برخی موارد از کلمات مستهجن آن صرف نظر کنیم ،مطالبی را به ما می آموزاند که اکثر نویسندگان به خاطر بالا رفتن فروش پشت جلدی کتابشان از آن یا غافل بوده ویا خودداری می کنند.