ادامهء خلاصهء پادکست جا فکری

نسل میلیان یا بهتر گفته شود نسل هزاره در حال حاضر بین سنین 22و23 الی40 سال قرار دارند.این نسل همه چیز شان شبیه هم است حتی در کشورهای  مختلف و رفتارشان کاملا متفاوت است با بقیهء نسلها به این گروه نسل  y هم گفته میشود .گوینده برای این نسل به توصیه های زیر می پردازد؛

1.دنبال اهداف بزرگ وغیر قابل دسترس نروید    2.سریع راههای زندگی تان را تغییر ندهید           3.توی زندگی همیشه راه سخته را  انتخاب کن(چرا که معمولا به نتایج بزرگ و خوبی می رسد)    4.کلیدهای موفقیت وخوشبختی در اطراف ماست نه راه دور              5.فکر نکنید دیگر دیر است وتوی زندگی استقلال مالی داشته باش وبه خود متکی باش ومهارتهایت را بالا ببر ومیزان مطالعه ات را بیشتر کن.

ادامهء خلاصهء پادکست جا فکری

بزرگترین مشکل در راستای عمل   برای تحقق  اهداف اینست که  هیچ راه میانبری وجود ندارد.

انسانها همه برای سه عامل؛1.شادی 2.رضایت و3.آرامش (فراموش نکنیم  کسانی که به هر سه دست یافته اند به خوشبختی بزرگ رسیده اند.) در زندگی درتلاشند

شادی یک حس است که با تغییر هورمونی  در انسان به وجود می آید وزود گذر است.افرادی که دنبال شادی تنها می روند به مانند گنجشکی میمانند که از شاخه ای به شاخهء دیگر در پرواز است.

رضایت از عملی بوجود می آید که همراه تفکر است

آرامش؛بدن ما به شدت به آن نیاز دارد مثل خواب شبانگاهی ،انسانهای موفق با آرامش شروع می کنند نه اینکه با آرامش تمام  کنند.

حس غیر قابل اعتماد است و رضایتمندی که از تعقل بر می خیزد  با نوعی اضطراب همراه است که در طول مسیر تفکر آدمی در هراس است که درست فکر کرده یا خیر، چرا که هم انرژی بر است وهم زمان بر بوده وبر اطلاعاتی که به مغز داده می شود استوار است که هم ممکن است به کل نادرست ویا ناکامل بوده باشند.

اما آرامش از شهودی به دست می آید که از شنیدن صدای عمیق ودرونی ما (که برای هر فرد مختص به خود اوست) وعمل بر اساس آن  حاصل می گردد.برعکس  تلقی افراد  شهود درونی مختص نوابغ نیست وباداشتن آن فرد دارندهء آن هم شادی داردو هم رضایتمندی و هم آرامش.

شرط لازم برای تمام قواعد  بازی زندگی اینست  که  خودت باشی،واگر  زندگی را یک مربع فرض کنیم ،یک ضلع آن  فکر کردن وتفکر است وضلع بعدی هدف گذاری است و بعدی سعی وتلاش برای محقق کردن  اهداف است و آخرین ضلع آن هم امید داشتن به دستیابی به  نتیجه می باشد.

سنگ دست ما در زندگی 1.تفکر کردن ودرست فکر کردن است 2.پول در آوردن است ودانستن روش آن 3.یادگیری روش درست ارتباط برقرار کردن است و4.یادگیری لذت بردن است و5.زندگی  ریاضی محض نیست که مثلا دو دو تا می شود چهار تا بلکه ریاضی احتمالات است.

ودانستن فلسفهء نیوتونی؛اگر قوانین جهان را یاد بگیرید،جهان هم باشما بازی می کند.

افراد موفق  در زندگی،اهدافشان به صورت تصویری روشنی است که همیشه با آنها به سر می برند.

افراد موفق روی اهدافشان تمرکز دارند

مهم است که بدانیم امروز چه کاری می کنیم، که  ما را به  تصویر روشن واضح  ذهنی مان(در فردا) نزدیک می سازد .و فراموش نکنیم  که تاوان اشتباه در زندگی از دست دادن وقت است .ولی برای دستیابی به اهداف دلخواهمان هیچ وقت دیر نیست.(پایان اپیزود 3)

طرح وبیان یک نظر

با توجه به اینکه هر کلمه ویا حتی هر حرف در قرآن کریم دارای معنایی خاص است وافراد به اندازهء خردشان می توانند از آن استفاده بکنند ولی چناچه در روایتی از زمان خلافت عمر یا ابوبکر نقل شده که هنگام  فتح بلاد  کتاب سوزی راه انداخته اند ودر جواب علی علیه السلام می گویند یا هر حرفی که در این کتابها آمده حق است ودر قرآن هم هست وما را به آن نیازی نیست ویا باطل است که باز هم به کار ما نمی آید،بنا بر این نحوهء دید گاه علی علیه السلام  برای ما الزام آور است که نیم نگاهی هم به کتب ودر زمان حال  پادکست های موجود بیاندازیم وآنها را بررسی کنیم،مدتی بود پادکست جا فکری را گوش می دادم وفکر می کردم اطلاعات  پر بهایی را به شنونده انتقال می دهد و وقتی دوباره آنرا گوش دادم دیدم آن همه حرف جز پاره ای مطلب برای نوشتن بدست من نمی دهد برای نوشتن،به هر حال همان خلاصه را دست آویزی قرار دادم برای انتقال مطالب خلاصه شده ء پادکست جا فکری به خوانندگان محترم.

شرح سخنی از علی علیه السلام

در قرآن  به مقام امامت حضرت ابراهیم اشاره شده وداستان در خواست او مبنی بر آگاهی  از چگونگی زنده شدن مردگان  بعد از مرگ  از  پروردگار را  می خوانیم ومقام امامت امام علی علیه السلام بر همه آشکار است ،پس دلیل اینکه یک امام (یعنی حضرت ابراهیم) از سوی پروردگار به دانشی که همان چگونگی زنده شدن مردگان است دست می یابد ولی  امام دیگر که علی علیه السلام باشد در این مورد میفرماید در مورد مرگ انسانها خیلی اندیشیدم ولی آن سر مکنون است وعقل آدمی به آن نمی رسد چه می توان گفت به جز اینکه ؛آن حضرت دراصل به دانش ناچیز بشری در مورد علت مرگ اشاره داشته است ونه به کمی اطلاعات خودش از مرگ کما اینکه  به قول دکتر علی شریعتی علی بارها به همراهانش و معاصرینش می گفته از من بپرسید قبل از انکه مرا دیگر نیابید(یعنی از من بپرسید قبل از اینکه شهید شوم.).