یک سوءال

اخیرا در کتاب باز که پادکستی است که در مورد کتاب هایی که ارزش خواندن را دارد بحث میشود با دکتر مجتبی شکوری دکترای سیاسی که به شغل معلمی  مشغول هستند  مصاحبه های گوناگون ومتعدی  صورت گرفته وایشان راوی زندگی خودشان هستند نه به این معنی که بیوگرافی زندگی شان را یا زندگینامه  خود را بیان کنند بلکه آنچه را که  زیست کرده ویا می کنند را عنوان میکنند سوءالی که مطرح است اینست که در حالی که خود مجتبی شکوری  مجال پیدا نمیکند تا زندگی زیستهء خود را تکرار واحیانا به صورت ملکهء اخلاقی در آورند(بدین معنی که عمر می گذرد و برگشت پذیر نیست) به چه دلیل این مطالب را بیان می کنند واگر قصدشان آموزش نحوهء زندگی به  شاگردان ویا کسانی است که پیش ایشان تعلم می کنند این چگونه است که خود محدودیت زمان دارند ونسبت تشابه زندگی دونفر (حتی با امیدوارانه ترین وجه وشکل)بسیار نادر  ونا ممکن است  ،متعلمین باید پذیرای  شیوهء رفتاری ایشان باشند؟!

حکمت خداوندی

در روایت از علی علیه السلام آمده  حکمت الهی دریایی مواج وعمیق است   به افکارتان اجازهء داخل شدن به آن را ندهید ،ولی حکمت الهی در مورد جهان هستی به معنای قدرت ادارهء  آن است ودر قرآن  این موضوع بدین صورت بیان شده است؛له ما فی السماوات وما فی الارض (یعنی یرای اوست آنچه در آسمان وزمین است) ودر مورد انسانها و نسل  بشر اینچنین است که درآیه الکرسی آمده؛یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم(یعنی اومی داند ماهیت آنچه که در حال انجام آنند واز قبل پیش فرستاده اند).

توضیحی بر یک موضوع

برخی بیان می کنند که مگر قرآن نفرموده ؛ودعوا استجب لکم (بخوانید مرا تا استجابت کنم دعا وخواستهءشما را) پس چرا پیامبر اسلام با دعا اسلام آوردن هم عصرانش را نخواست،در جواب این موضوع باید گفت که قرآن اشاره دارد به اینکه ما شما را امتحان می کنیم وحتی ایمان به پیامبر بودن حضرتش که به اعتقاد به نبوت از آن یاد می شود رکنی از ارکان اعتقادی مسلمانان وموءمنین است بنا براین چنانکه علی علیه السلام می فرماید آخرت همراه است با سختی وگرفتاری و دنیا همراه است با آسایش ورفاه ،وچنانچه قرآن میفرماید ما گروهی را با این آیات هدایت کرده وگروهی را به گمراهی می کشیم زیاد نباید در امر الهی دین به سفسطه پرداخت وباید آیات را شنید وچنانکه امام معصوم فرموده الاسلام هو تسلیم ،تسلیم راءی ونظر الهی بود.

توصیف بشر در دیدگاه علی علیه السلام

در نهج  البلاغه اینطور آمده؛که چه جای تکبر یرای فرزند آدمی که در ابتدا نطفه ای پست و درانتهاء مرداری گندیده است.آنحضرت با بیان این مطلب می خواهد این موضوع را یاد آور شود که اگر انسان ها  آنطور که خود می پندا رند توانمند هستند چرا دو مجهول اول(اینکه از کجا آمده اند)ومجهول دوم (یعنی اینکه به کجا میروند)را هنوز نتوانسته اند حل بکنند و در بعد مادی هم وقتی با دانش تجربی به وجود آنها پرداخته می شود چیزی جز منی ودرانتها جنازه ای  بد بو چیز دیگری مشاهده نمی  شود وچنانچه خود علی علیه السلام در جایی گفته در امر مرگ بسیار تفکر کردم ولی آن سر مکنون است،خود راهم  ناتوان از دانستن چگونگی  پدیدهء مرگ آدمی دانسته است وبیانگر این موضوع که مرگ کافر ومسلمان نمی شناسد بلکه امر حقی است که در پیش پروردگار عالمیان است.