در مورد داستان چه باید کرد لئو تولستوی

معنای کلی این داستان که بر گرفته از زندگی شخصی نویسنده ءآن می باشد  در یک جملهءانجیل یا تورات آمده،در گذر زمان ثروتمندان ثروتمندتر شده و فقیران فقیر تر.

جوابی برای یک سوال

چرا پروردگار عالم زندگی ای با آسایش وآرامش ومرفه از همه نظر مخصوصا از لحاظ مادی برای نوع بشر در روی کرهءخاکی بوجود نیاورده است؟آنچه از منظر دینی می توان گفت با توجه به وحی وسنت اینست که  آدمی در زندگی دنیا به مانند رهگذری از روی پل است که به او توصیه شده  از روی پل عبور کن نه اینکه آن را بیارای وبرروی ان خانه ء آمال و آرزوها را بنا کن.و علی علیه السلام اشاره به این دارد که انسانها به مانند کاروانی به سوی فنا ونیستی و سپس آخرت در حرکتند وزندگی در این دنیا برای آنان به مانند آن می ماند که کاروانی که هنوز بار خود را کامل تخلیه نکرده دوباره به حرکت فراخوانده شود ومجبور به حرکت گردد.واز منظر انسان شناسی انسان حیوان نیست که وجود او غریزی واز پیش ماهیت او تعیین شده باشد،بلکه او موجودی است که مختار بوده وآزادی در رائ واندیشه و عمل دارد.

توضیحی بر یک روایت

عقیدهء برخی بر اینست که مثلا اگر علی علیه السلام فرموده ؛زمان خود را سه قسمت بکن 1.عبادت  2.کار 3.استراحت و تفریح به دوران های مختلف عمر اشاره کرده که مثلا حالا که جوان هستیم کار یا تفریح می کنیم و وقت پیری عبادت.در این دیدگاه  به این گزینه توجه نشده که ابناع بشر علم واطلاعی از میزان ومدت عمر خود ندارند چه بسا هر لحظه  مرگ در کمین است که هست  واز آن حضرت نقل شده که مدت عمر شما بسیار کوتاه است وآن را بلند وطولانی ندانید به همین دلیل  گفتهء علی علیه السلام در مورد زمان حال هر فردی اقتضا می کند نه  بر دوران های پشت سرهم از نوزادی تا مرگ به طور کامل.

احساس گناه

احساس گناه وقتی در انسان شکل می گیرد که یک عامل خارجی  در طول مدتی معین می خواهد رفتار یک فرد را تغییر دهد به عنوان مثال وقتی مثلا من از نماز نخواندن ناراحت می شوم که نماز خوانها آنرا مرتب به رخ من می کشند ویا بالعکس وقتی با افراد دارای عقاید دیگرویا مذهب دیگری  محشورم مرتب از دینم بد گفته می شود ومن از شنیدن آنهمه نکوهش  از مقید بودن به دین خود احساس گناه می کنم.(به جای من،هر کس دیگری را نیز می توان قرار داد،در مثال هیچ جای مناقشه و مجادله نیست.)

دیدگاهی در مورد رد قداست در دین اسلام

این فکر که قداست را اگر از دین برداشته آن  مثل سایر امور می شود که شاید شامل تغییر وتنوع طلبی انسان گردد و از دایرهء زندگی انسان خارج شود ،فکر درستی نیست  ،برای اینکه نهایت آرمان هر مسلمانی چه در پیروی از قرآن که می فرماید ؛این محمد اسوهء حسنه ای است برای شما در عمل ورفتار وچه از سنت که پیامبر می فرماید؛مثل راه من وهمهء پیامبران وپیروان پیش از من وهمهءموءمنین پس از من به مثل خط صافی می ماند  که تنها همانرا باید طی کرد تا رستگار شد و راههای دیگر همه انحرافی است  وانسان را به رستگاری نمی رساند،همگی  نشاندهندهء این موضوع است که فارغ از قداست پیروی از دین محمد (ص) یک مرام نامه وشیوهءزندگی است تا یک امر مقدس وتزلزل پذیر وناپایدار.