در مورد بخشی از کتاب رهبری از بالای خط

قبلا به این گفتهء مولانا استدلال کرده بودم که هر کس به ذن خویش شد یار من ویا همان داستان فیل پنهان و دست کشیدن افراد بر جوارح او وحدس زدنهای متفاوت توسط افراد متفاوت وبه این موضوع اشاره کرده بودم که وقتی یک موضوع ویا ایده ویا مطلب مهم در اجتماع رواج می یابد هر کس به اندازه ء فهمش با آن برخورد می کند که آنهم برای افراد مختلف متفاوت است،حال به صفحهء 7 کتاب رهبری از بالای خط  با ترجمهء عماد قائنی ومرتضی خضری پور  می پردازیم؛...از طرفی خوشحالم که آگاهی جمعی می تواند با فراگیر شدن این موضوع بالا تر رود ودست کم خواب عمیق مردم در روز مرگی های عادتی شان کمی سبک تر شود،اما از طرف دیگر نگران از دست رفتن اصالت آنم،زیرا چیزی که بخواهد در سطح گسترش پیدا کند خواه ناخواه باید از عمق خود کم  کند.(نوشتهء جیم دثمر،دایانا چاپمن وکیلی وارنر کلمپ).

دو مورد استثنایی در مورد پول

در اپیزود مریضی پول  در پادکست جا فکری با میهمانی محمد حسین خسروی  اینطور آمده؛که اگر دائم به فکر پول در آوردن هستید واز وضع موجودتان ناراضی هستید به علت عدم وجود آن ،اینگونه فکر کردن سبب می شود حال خوش زندگی تان را خراب کنید(1) ویا اگر نگران وضع مالیتان در بازار هستید برای رفع این موضوع باید سواد مالیتان را افزایش دهید تا نگرانی ای دراین باره نداشته باشید (2)وکلا  گویندگان این اپیزود چنانکه خودشان هم به آن اشاره دارند می خواهند یک بینش واقع گرایانه را به شنونده منتقل کنند.

موج سوم

از علی علیه السلام در نهج البلاغه روایت شده که دو گروه هستند که از آنچه که می کنند هرگز خسته نمی شوند اول عالمان ومشتاقان کسب علم ودیگری گروهی که کسب ثروت می کنند ودر جایی دیگر از همین کتاب آمده علم تو را حفظ می کند وتو(در صورت ثروتمند بودن)ثروت را،با اینحال در حال حاضر ودر دوران کنونی جریان سومی پدیدار شده وآن اینست که علم ودانشی واقعا سودمند است که تولید ثروت کند.


در مورد ثروت

از حضرت رسول(ص)روایت شده که فرموده اند؛ثروت فضل است وبهتر از آن سلامت است وبهتر از آن سلامت قلب است،اگر مایلید در مورد اینکه ثروت چگونه سبب انتقال تجارب ولحظات خوش ویا ارتقاء آگاهی ودانش ویا مهارتهای عملی می گردد باشید به پادکست جا فکری با میهمان آن مهرسا شیخ الا سلامی در اپیزود ارزش واقعی پول مراجعه کرده واین قسمت را حتما گوش دهید.

در مورد یک روایت دیگر از نهج البلاغه

می دانیم از اهل بیت به ما رسیده که هرگاه حدیث ما به شما رسید با قرآن مطابقت داشد وآنرا قرآن تائید کرد از ماست وگرنه اگر اینطور نبود آن روایت جعلی وساختگی  است ومی دانیم که در روایتی در خود نهج البلاغه اینطور عنوان شده که یکی از اصحاب آن بزرگوار(علی علیه السلام)مریض می شود وامام به عیادتش می روند او از شیوهء زندگی پسرش به امام شکوه می کند که همه نعمات ورحمت الهی را بر خود حرام کرده ومی گوید امیر الموءمنین  چنین است و آن حضرت آن فرد را ملاقات کرده ومی فرماید؛تو در مقام من نیستی چرا که من خلیفه هستم ودر مقام خلافت باید چنین باشم وهمهء اینها برای آنست که امت اسلامی که توهم یکی از آنان هستی از رفاه ونعمت برخوردار بوده واستفاده کنید.

واما یک روایت در نهج البلاغه آمده به این عنوان؛امام علی علیه السلام می فرماید؛از ظاهر افراد می توان پی بدرون آنهابرد،منافق عبوس وخشم رو بوده وهمیشه گرفته وناراحت است وموءمن همیشه بشاش وشاد است،دلیل این موضوع بر من پوشیده بود تا اینکه به قسمتی از سورهء بقره فکر کردم ومنظور حاصل شد وآن اینست؛ولاخوف  علیهم ولا هم یحزنون(وهیچگونه ترس واندوهی برای آنان نیست)قسمت آخر آیهء62 سورهء بقره(که در مورد صفات موءمنین عنوان شده است)وبدین دلیل که گفتهء قرآن آن را تائید می کند هم روایت وحدیث درست است وهم اینکه  با توجه به روایت دومی که بیان شد می توان به این مفهوم راه یافت که گریه ها وناراحتی هایی که امام برای شیعیانش نشانه قرار داده نه بر خود بلکه برای دیگران است.