چگونه صدای منتقد درونی خود را خاموش کنیم؟توجهء زیاد به صدای منفی منتقد درونی می تواند اعتماد بنفس شما را کاهش دهد،خود باوری تان را کم کند،حتی روحیهء شما را تخریب کند،وسرانجام شما را از کار بیاندازد.گذشته تمام شده است وبرای تغییرآن هیچ کاری نمی توانید انجام دهید،فقط می توانید از آن درس بگیرید وعملکرد خود را بهبود ببخشید.
هر ایده در حافظهء کوتاه مدت ما تنها 40 ثانیه باقی می ماند بنابر این ایده های پدید آمده در مغزتان را حتما بنویسد.
پیش گویی فاجعه؛در برخورد با مشکلات اکثرافراد بدترین سناریو را در ذهن تصور می کنند وبعد گویی حقیقت است بر اساس آن رفتار می کنند.
احساس گناه؛وقتی به واژه های؛باید،حتما،می بایست،اجبارا فکر می کنید،احساس گناه در شما به وجود می آید.به عنوان مثال؛من باید بیشتر وقتم را صرف امتحانم بکنم؟!من مجبورم بیشتر وقتم را در خانه با بچه هایم بگذرانم؟!در اینصورت احساس می کنیم باید کاری را انجام دهیم وبرای انجام آن یک مقاومت درونی بوجود می آوریم.
عبارات ماقبل را به اینها تبدیل کنید؛من می خواهم،آن هشیارتر خواهد بود،این بهترین چیزی است که به آن علاقه مندم.
برچسب زدن؛یعنی نسبت دادن یک عمل منفی به خود یا دیگری بدور از واقعیت،مثل؛بی دست وپا ،بی مسئولیت،بی فکر ،متکبر که به جای احمق گفتن به خود از عبارت؛از همهء هوشم استفاده نکردم ولی در هر حال هنوزم آدم باهوشی هستم.
شخصی سازی؛وقتی علت یک حادثه خنثی رابه خود نسبت می دهید،در اصل شخصی سازی کرده اید؟!مثلا به کسی تلفنی تماس می گیرید واو بر نمی دارد ،به خود می گویید او با من قهر کرده است و...
اکثر انتقادات وقضاوت های درونی از عشق سرچشمه می گیرد،هرگاه درباره ء خود قضاوت کردید به خود بگویید ؛از توجه ات متشکرم،از چه می ترسی،چه چیز خاصی است که می خواهی انجام دهم؟این کار چه کمکی به من می کند.متشکرم.
منتقد درونی تان را به یک راهنمای درونی تبدیل کنید.انسانها معمولا همان چیزی هستند که فکر می کنند هستند.هر فرد معمولی در یک روز 50 هزار بار در مورد خود فکر می کند که البته 80%آن منفی است واین افکار منفی بر نگرش وروان وانگیزهء ما تاء ثیر می گذارد،در ما لکنت زبان بوجود می آورد،همه چیز را به هم می ریزد،باعث فرا موشی اطلاعات می گردد، عرق ما را در می آورد،جلوی نفس ما را می گیرد،باعث ایجاد ترس می گردد وحتی باعث به از بین رفتن ما می گردد.هر سلول در بدن شما تحت فکری است که در سر دارید.شما امروز در جایی هستید که افکارتان شما را بدنبال خود آورده ودر آینده در جایی خواهید بود که افکارتان شما را با خود بدنبال خواهد کشید.با خود به مانند یک برنده رفتار کنید نه یک بازنده.چه می شود با خود به جای صحبت به مانند یک بازنده به مانند یک برنده صحبت کنید؟چه می شود به جای حرف های منفی با خود باحرف های مثبت صحبت کنید؟چه می شود افکارتان را از کمبودها ومحدودیت ها خالی کرده وآنرا با امکانات نا محدود جایگزین کنید؟چه می شود به جای کلمهء محروم از کلمهء توانمند استفاده کنید؟چه می شود منتقد درونی تان را که در مورد هر اتفاقی قضاوت می کند را به راهنمای درونی که شما را تشویق می کند ودر خطرها به شما اعتماد به نفس می دهد،تغییر دهید؟
هر چیزی که می شنوید باور نکنید حتی درفکر خود(دکتر دانیل جی آمن).
افکاری که غالبا با کلمهء همیشه وهرگز همراهند منفی هستند چرا که هیچ چیز همیشگی نیست.
تغییر را بپذیرید،تغییر قانون زندگی است.
آنهایی که فقط به گدشته وحال می نگرند،مطمئن باشند که آینده را خواهند باخت(جان اف کندی).
وقتی تغییری روی می دهد ،شما هم می توانید خود را با آن وفق دهید ویاد بگیرید چگونه از ان بهره ببرید وهم می توانید در برابر آن ایستادگی کنید وسر انجام نا بود شوید.چگونه تغییر را بپذیریم؟دو نوع تغییر وجود دارد 1.دوره ای ،مثل تغییر سهام در بورس سهام 2.ساختاری ؛تغییراتی هستند که بازگشت به گذشته را غیر ممکن می سازند،اینها تغییراتی هستند که اگر در برابرشان ایستادگی کنید شما را از میان بر می دارند واز میدان به در خواهند برد.برای اینکه پذیرای تغییر باشید ،سوءالات زیر را از خود بپرسید:چه تغییری در زندگی ام وجود دارد که دائما در برابر آن تغییر مقاومت می کنم؟چرا در برابر آن تغییر مقاومت میکنم؟چرا از ارزش گذاشتن براین تغییر می ترسم؟چرا از اتفاقی که ممکن است برایم بیافتد می ترسم؟نتیجه وپیامد این مقاومت هایی که دارم چه خواهد بود؟بهائی که برای حفظ چیز ها به همان صورت که هستند می پردازم چیست؟چه منافعی ممکن است در این تغییر وجود داشته باشد؟برای قبول این تغییر چه کاری باید انجام دهم؟گام بعدی برای اینکه این تغییر را بپذیرم چیست؟چه موقع باید آنرا انجام دهم؟
نادیده گرفتن حقیقت باعث از بین رفتن آن نمی شود،زندگی ما فقط زمانی پیشرفت می کند که شانسمان را امتحان کنیم، واولین ومهمترین ریسکی که می توانیم بکنیم اینست که با خود صادق باشیم،اگر می خواهید موفق ترباشید باید از تکذیب کردن دست بردارید وبا مشکلات زندگی رو برو شوید.اگر موقعیتهای بد را زودتر تشخیص دهیم حل آنها راحت تر خواهد بود.حوادث سودمند تر خواهد شد.نسبت به خودتان احساس بهتری خواهید داشت.ومطمئنا کمال بیشتری خواهیم داشت،نباید مشکلی را انکار کنیم،افراد موفق بیشتر به دنبال دلیل اشتباه می گردند تا اینکه آنرا منکر شوند.
انجام کار بیهوده باعث بهترشدن آن نمی شود،بدانید چه موقع وچه کاری را باید انجام دهید.بهترین راه دوری از انکار کردن،اینست که ابتدا مشکل راشناسایی کنید وبعد راه حل مناسب آنرا پیدا کنید وهر چقدر به انجام اینکار همت به خرج دهید ،بیشتر وبهتر وزودتر می توانید مشکلاتتان را حل کنید.
انکار ناشی از ترس است،چرا که می ترسیم اگر اینکار را نکنیم وضع بدتر شود،در واقع می ترسیم با حقایق روبرو شویم،موقعیت هایی که می ترسید با آن روبرو شوید چه هستند؟لیستی از مشکلات خود تهیه کنید در 7 زمینهء اصلی زندگی که اهدافتان بر پایه آن است وتغییر وتحول ایجاد کنید ،آنان عبارتند از؛1.زمینهء مالی،کاری وتجاری
2.اوقات فراقت 3.زمان اختصاص داده شده برای با خانواده ودوستان بودن4.سلامتی5.وضع ظاهری6.روابط7.رشد شخصیت