در زمان تحصیل نویسندهء این سطور علوم تقسیم میشدند انسانی وتجربی وهر دو در ادبیات عرب وفارسی مثل هم بودند حتی درزمینهء زیست شناسی نیز،اما هیچگونه کتابی با موضوع موفقیت وجود نداشت وتنها شاید بتوان آئین دوست یابی اثر دیل کارنگی را نام برد که آن هم برای آن دورهء اواخر جنگ وما بعد آن اثری به روز نبود به هر حال نام بردن کتابهایی که دربارهء موفقیت از آن نام می برم تنها به خاطر آدرس درست دادن به خوانندگان است در ابتدا همانطور که در پردهء اول کتاب اشراف زادگان فقیر آمده قسمتی از گفته های کتاب گفته شده تا خوانندگان در صورت تمایل به آن رجوع کرده ودر انتخاب کتاب مناسب خودشان کمی یاری شوند ولی از این پس این خطا را دیگر مرتکب نشده چون گفته های محاوره ای چندان با سبک نوشتاری آن مناسبتی نداشته وتنها به کتبی که خود آن را گوش داده ام خوانندگان را ارجاع می دهم ونباید فراموش کنیم که تعریف انسان در عصر حاضر موجود ابزار ساز است بدین معنی که همین ناقابل نوشتار در چند دههء قبل برای خوانندگان کتاب وجود نداشت که درحال حاضر بدلیل آماده شدن محیط اینترنتی باید ازوجود آن شکر گزار بود.
کتاب چگونه کنترل زندگی خود را به عهده بگیرید اثر جیم ران مطالب جالبی را در مورد موفقیت در حوزه های اقتصادی ،اجتماعی،توسعهء فردی،وکلا سبک زندگی در حال حاضربیان کرده است که امید می رود با بکار بردن آنها به موفقیتهای بیشتری در زندگی نائل گردیم.
کتاب صوتی هوش مالی اثر رابرت کیو ساکی را امروز تمام وکامل گوش دادم والبته شاید قبلا هم گوش داده بوده ام ولی مثل امروز با تمرکز وبا دقت گوش نداد ه بودم به همین دلیل خواندن ویا گوش دادن آنرا برای کسانیکه به آگاهی دراین زمینه نیاز دارند توصیه می کنم وبه قول اعراب که می گویند یادگیری یک مرتبه وتمرین هزار دفعه باید مطالب این کتاب را آنقدر گوش داد تا در زندگی فردی واجتماعی مان نمایان شود.
وقتی شما وارد نقشه های خلاق فکری شوید از تمام اینها رهایی می یابید،اگر ایمان خود را حفظ کنید،به اعتقاد خود بچسبید وشکر گزار باشید،هر روز روی خود کار کنید،هر چه می توانید در همان روز انجام دهید وهر کار جداگانه ای را به طور موفقیت آمیز به سرانجام برسانید،هر روز شما یک موفقیت محسوب می شود.
جهان هستی یک سیستم است نه با شما دوست است ونه دشمن ،مثل کابل برق در زندگی ما که اگر برق تولید کند به سود ماست واگر با آن تماس داشته باشیم ما را می کشد.علت همهء دلخوریهای ما از خداوند اینست که ما بر خلاف قوانین عمل کرده ومسئولیت هیچیک را نمی پذیریم وانتظار داریم که خداوند به خاطر عشقی که به ما دارد قوانین را تغییر دهد.وهمه چیز را خودش درست کند واگر نکند ما اورا به باد انتقاد وناسپاسی می گیریم.به همین دلیل است که گفته میشود شما همان چیزی را بدست می آورید که هستید نه آنچه که می خواهید.زندگی آنچه که می خواهیم ولازم داریم به ما نمی دهد بلکه آنچه که لیاقتش را داریم به ما می دهد،هر ورودی یک خروجی هم راستای خود دارد،ورودی ها را تغییر دهید تا خروجی ها ی آن تغییریابد،کل جهان هستی سرشاراز ثروت است وشما هم جزئی از این هستی هستید.واگر فقیر هستید یا برای این است که آگاهی ندارید واگر دارید برای اینست که دل کندن از عادت هایتان برایتان سخت است مثل ترک اعتیاد برای معتادان.
طبیعت فروشگاه بی انتهایی از ثروت هاست.
خداوند هیچگاه خود رافقیر ننامیده است وفقر در هیچ جای جهان هستی جایی ندارد جز در یک گوشه ء ازجهان وآن پیش فقرایی است که آن را باور کرده اندوبا آن زندگی می کنند.انسانها حق دارند ثروتمند باشند وبرای این منظور نباید به حداقل رضایت داد.شما لازم نیست که خداوند را مجبور کنید که چیز های خوبی به شما دهد،همانطور که لازم نیست نیروی ذهنی خود را مصرف کنید وبه خود فشار آوریدتا خورشید طلوع کند.شما باید خواهان دریافت چیزهای صحیح در زمان صحیح آن باشید نه دریافت آنها در زمان همین حالا.خواهید دید آنچه که برای شما شکست به نظر می آمددر حقیقت خود یک موفقیت بزرگ بوده است.
اگر انسانها یک ذهن تکامل یافته برای ثروتمند شدن داشته باشند آنگاه با اعتقاد وایمان راسخ به سوی ثروتمندی حرکت کنند هیچ چیزی نمی تواند آنها را در فقر نگه دارد. علت سوء استفاده از اکثر مردم به دلیل اینست که توده های مردم در مسیر صحیح فکروعمل نمی کنند.
آزادی یک دلیل فوق العاده قدرتمند برای ثروتمند شدن وآزادی مالی است.وقتی بی پول هستید مانند یک زندانی هستید،آگاه باشید هیچکس نمی تواند شما را از ثروتمند شدن بازدارد.
ایشان فرموده اند؛از دشمنی کردن با مردم خود داری کنید زیرا اینکار شما را از طی کردن صراط مستقیم باز می دارد.
دلیل این موضوع می تواند با مراجعه به سورهء حمد وقرآن آشکار شود وآن اینست که بعد از صراط مستقیم آمده صراط الذین انعمت علیهم ودر نتیجه طی نکردن صراط مستقیم همان واز لطف الهی که همان درخواست رحمت ونعمات الهی است دور شدن همان.واین نکته بر فلاسفه واضح ومبرهن است که دوچیز متضاد در یک واحد زمانی ومکانی با هم نمی تواند وجود داشته باشد بدین معنی که ما یا ایستاده ایم یا راه می رویم ونشستن وپریدن هم خود نوعی حرکت است وبه همین دلیل است که ما یا زمان خود رادر دشمنی بادیگران می گذرانیم ویا اصلا به این مقوله بی اعتنا بوده ووقت را که سرمایهءزندگی هر کس است از دست نمی دهیم وان هم وقت وزمانی که می تواند به درخواست از پروردگار وکسب رحمت ونعمت الهی در زندگی ما باشد.