پیش نیاز؛برند شخصی تان:یعنی تمام آنچه که وقتی که نام شما می آید در ذهن شنونده نقش می بندد.
ودانستن اینکه هر کاری را که توی فضاهای مجازی یا سوشیال مدیا ،انجام می دهید،خیلی بیشتر دیده می شود(چه خوب باشد وچه بد).واگر حضور نداشته باشید،خیلی زود فراموش میشوید.
هدفتان از شبکه سازی چیه؟باور درست دراین زمینه باید این باشد که موفقیت در این زمینه زمان بر است وباید بپذیرید به جای گرفتن از دیگران باید ببخشا یید.
برای اینکار برند شخصی قدرتمند،متقاعد کننده،معتبرومشهور وبر پایهء توانمندی هایتان،لازم است.دیگر اینکه این شبکه سازی را می سازیم تا علاوه برخودتان، دیگران هم برخوردار شوند وباید این نکته را مد نظر داشته باشیددر برخورد با دیگران نکات مثبت وقوت آنها راببنید.وشبکه موقعی بوجود می آید که بین افراد آن اطمینان برقرار باشدوخیلی وقتها فقط کافی است که یک دوست خوبی باشید که درددل های دیگران را گوش کرده وهمدلی داشته باشید ودر آخر باید بدانید امکان ندارد یک شبکه قوی بسازید وبرایتان سود ومنفعت نداشته باشد.
نکتهء وبلاگ نویس؛چون در متن هایی که قبلا در بارهءموفقیت وکسب ثروت چند موردی اشاره به اهمیت شبکه سازی شده بود،وقتی به این ویدئو رسیدم لازم دانستم که آنرا برای شما به صورت خلاصه به رشتهء تحریر در آورم.
این سه ستون پولسازی شما را در هر سنی میلیارد می کنه.
۱.یادگیری وتمرکز بر روی یک رشته ویا مهارت خاص:کنفوسیوس عبارت جالبی گفته مبنی بر اینکه؛کسی که دوتا خرگوش را دنبال کند،هیچکدوم را نمی تواند بگیرد.
۲.کاری را شروع کنید که به انجام آن عشق می ورزید.
۳.پولسازی=خلق ارزش. که با انجام دادن دوستون اولی که گفته شد باید اینکار را بکنید.
در شروع کسب وکار ،کارفرش وبازار یابی خیلی مهم است ولی در میانه ء کاروتا انتهاء این محصول ماست که برای ما محصول را می فروشد.واگر محصول خوبی نباشد هر چند با بازاریابی زیاد همراه باشد،آن کسب وکار موفق نخواهد شد.
ویژه گی یک کالا یا خدمات که باید دارای آن باشد به قرار زیر است:۱.تسهیل گری؛آیا نیازی ویا مشکلی را برای انسانها حل می کند یا خیر.
۲.به صرفه تر بودن نسبت به کالاها ویاخدمات مشابه.
هرگز از الگوبرداری از خارج از کشور برای داخل کشور غافل نشوید چون در اینصورت هزینهء کمتری در بیزینس به خاطر تجربه های ناموفقی که توسط ما تکرار نمی شود،خواهیم پرداخت.ما نمی توانیم محصولی تولید کنیم که همه از آن خوششان بیاید،بدین معنی که بازار هدفتان را بشناسید.
۳.فرآیند ساده کردن را داشته باشید؛یعنی مثلاً به جای فروش آبمیوه گیری برقی چند منظوره که کار با آن مهارت می طلبد وبعد از هر نوبت باید باز شده وتمیز گردد ،آبمیوه گیری دستی بفروشید.گاه این محدودیت است که برای ما خلاقیت تولید می کند.فروش محصولات ساده را برای رقابت انتخاب کن ومحصولات پیچیده را حواله کن برای رقبا.
کسانیکه به پول فکر کرده اند به آن نرسیده اند،بلکه کسانی که به خدمت فکر کرده اند،به پول رسیده اند.مهم اینست که محصول ما شسته رفته بوده ومورد استفاده قرار گیرد.
این گرفتاری که همان بیاد آوری مکرر وقایع بد گذشته است ،افراد را دچار عوارض زیر می کند؛
۱.تمرکزتان را کم می کند. ۲.انرژی شما را کم می کند. ۳.شما را منزوی می کند. ۴.دچار احساس بی عرضه گی وتنبلی دربارهءخود می شوید ونمی توانید درست عمل کنید. ۵.عملکرد فرد بیمار کم می شود و.... ۶.در دراز مدت به صورت یک اعتیاد در می آیدومی تواند آنقدر به ذهن آدمی لطمه بزند که انسان خودکشی کند.
چطور می توانیم این سیکل معیوب را بشکنیم؛اولین قدم ؛آگاهی به این موضوع است. دومین قدم؛بعد از هر ۳ دقیقه تفکراز افکارتان نتیجه گیری بکنیدوببینید حاصلی داردیا نه در صورتی که جواب نه بودباید به آن توجهی نکرده ودنبال آن را نگیرد. قدم سوم؛انجام یک فعالیت لذت بخش است،نه مثل رانندگی ویا پیاده روی بلکه مثل شنا ودوچرخه سواری
درد دل کردن هم الزاماً کمک کننده نیست،چرا که هم خودتان وهم شنوندهء حرفهایتان را ناراحت می کنید.
شما اگر تنها ۵٪ به مشتریانتان بیافزایید، سود کسب وکار شما ۲۵٪ تا ۹۵٪ افزایش پیدا می کند.
فروش اول شما هر چه که باشد ،زیاد نیست ،چرا که قیمت تمام شدهء آن نسبت به مابقی فروش بسیار زیاد بوده وکلاً فروش اول شما بخشی از مارکتینگ شماست.
فرآیند پس از خرید را طراحی کنید.(مهندسی فروش).بدین معنی که در هنگام فروش منه فروشنده بابت پولی که گرفته ام چه خدمتی بایدارائه بدهم وباید سعی کنم آنرا به بهترین وجه انجام بدهم.به طوری که در حال حاضر،خدمت دادن درست به مشتری از یک عمل اخلاقی ،تبدیل شده به یک اجبار بیزانسی.مثلاً اسنپ که آمد ،رانندگان کشور را مجبور کرد به سرویس درست دادن.وکسب وکارهای که از این مزیت برخوردار نیستند،حذف می شوند.مشتریان ناراضی شما اگر که از دیدگاه درستی برخوردار باشند،روند اشتباه بیزنس شما را با کمترین هزینه به شما نشان می دهند.همیشه حق با مشتری است وما خودمان باید بگردیم وببینیم چرا ناراحت شده است.فروشنده باید فرهنگ پاسخگوئی را به فرهنگ حل مشکل عوض کند.
حرف پایانی برای فروشندگی>>>>>>مشتری را باید تبدیل کند>>>>>>>>سوپر مشتری(یعنی یک فروشنده بایدمشتری را تبدیل کند به کسی که از او، حال چه خدمات باشد وچه کالا ،نه تنها خریدکند بلکه نزد دیگران تبلیغ هم بکند.).