مغز ما از دو قسمت تشکیل شده،قسمت وان یایک که ۹۵٪ ازکارها واعمال غیر ارادی ما براساس آن به صورت خودکار انجام می گیرد وقسمت two ویا همان دو که اعمال ما را دسته بندی می کند وبه قسمت اول می فرستدکه یادگیری از این قسمت سرچشمه می گیرد.
شهود ،حسی است که حاصل می شود وپشتش استدلال ودلیل نیست.(مثلا در ارتباط با دیگران)،کسی که با شهود به چیزی می رسد ،این به این معنی که برای او ،آن چیز بسیار ارزشمند بوده وحائض اهمیت می باشد.
وقتی آرزو می کنیم با سیستم یا قسمت اول از مغزمان کار می کنیم،ولی وقتی عمل می کنیم باسیستم یا قسمت دوم مغزمان داریم کار می کنیم.
منطق ما در فکر کردن یا استدلالی است یعنی از دلیل به معلول می رسیم ویا استنتا جی ،است که از معلول به علت می رسیم.در منطق استدلالی آینده را براساس آنچه در زمان حال انجام می دهیم پیش بینی می کنیم.ودر منطق استنتاجی به دلیل یا دلایل یک چیز( به عنوان مثال دلایل موفقیت افراد موفق) فکر می کنیم.
تمام کارهایی که در زندگی می کنیم بین استدلال واستنتاج است.
تجربه؛تکراری است که تویش یادگیری دارد.ودر شهود پخته،مهارت ما به اندازه ای است که وقتی کاری را انجام می دهیم ،بدتر از کارهای قبلیمان نمی شود وخردمند کسی است که به دانشی که دارد عمل می کند.
در تصمیم گیری های بزرگ خود تان این ترتیب را رعایت کنید،اول؛منطق. دوم؛شهود. وسوم؛ احساس. که بیشتر افراد در تصمیمات مهم خود اینکار را نمی کنند.
پشن در معنی لغوی به معنی قرار گرفتن بر روی ریل زندگی ویا به عبارت بهتر یافتن مسیر زندگی خودمان است.ومهمترین لطفی که هر کس در زندگی می تواند به خودش بکند اینکه مسیر وریل زندگی اش را پیدا کند.وآموختن در مسیری وجود دارد که مسیر زندگی تان است ودر غیر این صورت آموختن ویادگیری بسیار سخت خواهد بود.متاءسفانه در جامعهءما مدرک گرائی بسیار زیاد شده است واین در حالی است که دیده می شود مثلا در آمریکا رئیس بانک مرکزی اش به نام پاول اصلا اقتصاد نخوانده وایشون حقوق خوانده است.ما باید به حرف افراد فکر کنیم نه به کسی که این حرف را می زند.
خارج شدن از خط فقر فقط با تولید می تواند اتفاق بیافتد.کشور ما حدودا بیشتر از ۱۰ ساله که توی تلهء رکود گرفتار است چون میانگین تولید ناخالص داخلی اش در حدود صفر می باشد.بدون ثروت وسرمایه نمی توان رشد اقتصادی پایدار در کشور ایجاد کرد.
برای رهائی از تلهء رکود >>>نیاز به انباشت ثروت است>>>باآن ثروت سرمایه گذاری مولد صورت می گیرد>>>تولید صورت می گیرد>>>رشد اقتصادی اتفاق می افتد>>>کاهش رشد نرخ بیکاری در کشور خواهیم بود>>>افزایش درآمد سرانه را شاهد خواهیم بود>>>خروج بخش زیادی از مردم کشور از خط فقر وثروتمند شدن آنها صورت می گیرد.
آدمی که زنده است ورو به جلو در زندگی می رود باید تغییر کند واتفاقا باید حرفش هم تغییر کند واین سخن که حرف مرد یکی است گفتهءنا به جایی است.
خوانندگان این کتاب باید به سال تحریر این کتاب توجه لازم داشته باشند ،برای اینکه این کتاب در سال ۱۹۹۰ میلادی نوشته شده است ودر آن سالها شاید از فروش اینترنتی خبری نبوده است ویا از بیماری کرونا که منجر به دور کاری افراد وخانه نشینی افراد شاغل گردید خبری نبوده است واز این لحاظ ایده های این کتاب برای آن سالها بسیار جلوتر از زمان خودش بوده است ولی در زمان حال صحبت از بازار یابی شبکه ویا ایجاد دفتر کار در منزل و... که در این کتاب آمده چیزهای جدیدی که نیست بلکه قدیمی شده است.
آموزهء اول؛لذت زود گذر است اگر با معنایی درزندگی همراه نباشد.
آموزه ء دوم؛بدنبال زندگی باشید خودش نمی آید.
آموزهء سوم؛هر دستآورد بزرگ در زندگی لازم به سختی کشیدن نیست،بلکه لازم است که از کارتان لذت ببرید وعاشق کارتان باشید.
آموزهء چهارم؛فرض کنید هیچکس شما را قضاوت نمی کند.
آموزهء پنجم؛انجام دهید مهم نیست که می دانید یا نه.(چون هر چه بیاموزید بیشتر بر نادانسته ها ونتونستن هایتان می افزاید.).
برای عمل گرا بودن؛۱.ورزش کنید۲.با دوستانتان بیشتر وقت بگذارید ۳.شکر گزاری کنید.۴.مراقبه کنید.
مجری این کلیپ حدودا سی دقیقه ای به موارد زیربه طور خلاصه اشاره میکند؛
شادی بوسیلهء عوامل بیرون از ما شکل نمی گیرد چرا که با از دست دادن آن عوامل دچار غم از دست دادن عامل محبوبمان می گردیم.اما شادی پایدار وواقعی اینه که از راه خدمت به دیگران شادی درونی را کسب کنیم.چراکه آنهایی که در انتظار این هستند که دیگران شادی را برای آنها به ارمغان بیاورند همیشه عصبانی هستند.نگاه مثبت داشتن در زندگی نیز موجب شادی است.بدین معنی که در برخورد با افرادی که هم دارای کارهای خوب برای ما هستند وهم بدی کرده اند بر روی کارهای خوبشان تمرکز کنیم،ما وقتی پیش بینی می کنیم (برای رهایی ازعوامل شر ویا بد) اونوقت پیش گیری می کنیم،بنابر این یکی از عوامل شادی درونی پیش بینی است.آموزش دیدن در زندگی (حتی برای شاد بودن)در زندگی الزامی است.