دربارهء یک روایت از پیامبر اکرم به روایت سلمان فارسی

راوی روایت می کند که هنگام مرگ سلمان فارسی بر بالین او بودم دیدم بی قراری می کند دلیل را از او پرسیدم گفت پیا مبر اکرم (ص) به من فرموده مبادا سلمان  بعد از مرگ چیزی از مادیات دنیوی باقی بگذاری ومن از اینکه خلاف آن عمل کرده باشم بیم دارم ،

آنچه خواننده از این روایت می تواند متوجه گردد بدی یا خوبی ثروت نیست بلکه مورد استفاده قرار گرفتن ویا مازاد استفاده  از آن است.این نکتهء کلیدی در فهم این روایت است.دو صفت  هست که معنایی  متضاد با این منظور را  در علم  اخلاق دارا می باشد که از راه برهان خلف می توان به منظور مورد نظر ازذکر این مطلب رسید،1.بخل(بدین معنی؛که همهء امکانات مادی  را برای خود اختصاص داده  واز بخشش به دیگران خودداری شود).و2.خباثت(بدین معنی؛که نه خود استفاده کرده ونه به دیگران بخشش کرده شود وامکانات با وجود مثمر الثمر بودن  ذاتی خود به هرز رود).

حال با دانستن وصف این دو صفت می توانیم بگوییم که آن حضرت این معنا را به سلمان فارسی انتقال داده،اول به قدر نیازت جمع کن نه بیش از آن ودوم هرگز بخیل وخبیث (با توجه به معنایی که از قبل گفتیم )نباش.

رمز برخورداری از هدایت قرآن حکیم

کسی اگر علاقه به بهره گیری از قرآن مجید داشته باشد ودر مراحل ابتدایی این راه (به تعبیر قرآن ؛صراط مستقیم) است می تواند با قرائت قرآن شروع کند وبعد با توجه به معانی که آن هم در تمام قرآنهای موجود وجود دارد ،اگر آیه به عذاب وعده می دهد ،قاری قرآن به خداوند پناه ببرد واز عملی که موجب آن  عذاب می گردد استغفار کند واز خداوند بخواهد که او را از انجام مانند آن عمل حفظ کند ودر صورتیکه آیه ای از قرآن وعدهء رحمت ونعمت می دهد او از خداوند طلب آن وعده وعمل منجر به وصول وعده را از جانب پروردگار بکند.

اصلاح یک نظر

قبلا ذکری به میان رفت که باری که دوش پیامبر را سنگین کرده بود ودر قرآن آمده ما آن بار سنگین را از دوش تو برداشتیم شاید نبود والدین ایشان بوده است  چرا که هیچکس را توانایی کامل  برای انجام آنرا ندارد وامری الهی است ولی جواب آن موضوع به این دو قسمت از آیهء مربوط به قرآن مجید مربوط می باشد که در آن بشیرا ونذیرا آمده  وآن هم تلاش برای موءمن شدن  مردمان هم عصرش ومتقاعد کردن آنها بوده است به طوری که  قرآن می گوید؛تومسئول  موءمن شدن یا نشدن آنها نیستی فقط  آن را بگو واظهار کن،ترجمهء دو آیهء مزبور در زیرآمده است:

سورهء بقره،آیهء 119؛ما تورا برای بشارت و بیم دادن (مردم جهان) فرستادیم،وتو مسئول گمراهی دوزخیان(پس از ابلاغ)رسالت نیستی.

سورهء اعراف،آیهء2؛این کتابی است که بر تو نازل شده ونباید از ناحیهء آن ناراحتی در سینه داشته باشی،وهدف آنست که بوسیلهء آن همگان را بیم دهی وتذکری است برای موءمنان.

در نهج البلاغه هم  ،به این موضوع اینطور اشاره شده که علی  علیه السلام می فرماید؛برای من کندن سنگ از کوه آسان تر است از اینکه کاری را از دیگران بخواهم انجام دهند.

دربارهء اینکه اخلاق نیکو داشتن نوعی صدقه دادن است

این روایت بالا از معصومین آمده وخودشان هم   مظهر این  اخلاق پسندیده بوده اند .ولی دلیل این امر چیست؟ دلیل آن می تواند این باشد که با اخلاق نیکو می توان همان  نتیجهء صدقه دادن را گرفت یعنی ازخود یا دیگری ویا دیگران با داشتن اخلاق خوش می توان دفع شر کرد،چنانکه  راوی می گوید شخصی را دیدم که می گفت قبل از اینکه حسین بن علی ابن ابوطالب را ببینم به واسطهء بدگویی های معاویه ویا یزید اورا بدترین دشمنان خود می دانستم وبرای زیادی حسنات پیش او رفته وقصد دشنام دادن به اورا داشتم ولی آن بزرگوار چنان برخوردی نیکو بامن کرد که حالا او را بهترین دوستانم می دانم.

دلیل یک سخن از دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی در یکی از کتابهایش به این اشاره دارد که بزرگترین خائن به قرآن مجید همانهایی هستند که قرآن را بوس کرده وبرای تبرک به صورت می مالند وسپس آنرا روی طاقچه اطاق گذاشته وسال به دوازده ماه سراغ آن نمی روند،مگر در مراسم مذهبی ودینی ویا اعیادی مثل عید نوروز.

دلیل چنین واکنش تندی را از جانب علی شریعتی  نمی دانستم تا اینکه حالا به این موضوع پی بردم،آن دلیل این بود؛ که هرگاه ارزشی مانع ارزش بالاتری گردد خود ضد ارزش می شود چرا که از رشد وتعالی انسانی جلوگیری می کند،چرا که انسان دائم در حال شدن است نه بودن.حال دکتر در این گفته به این اشاره دارد که اینگونه افراد چنان قداستی برای قرآن حکیم قائلند که این امر باعث  می شود که آنهابه آن عمل  نکنند چرا که نباید فراموش کنیم با همهء وحی بودن قرآن مجید آن برای همین موجود خاکی نازل  شده است .