دلیل اینکه شیعه اینقدر به امامان خود در امر دین بهاء میدهد نقش آن بزرگواران در احیاء و ثبات و نشر دین مبین اسلام است و امامت را ادامهءراه رسالت حضرت محمد(ص)ودر پرتوی وحیی که به آن حضرت شده می دانند،چرا که نقش امام عادل در اجتماع قرار دادن امر پروردگاربرتر از سایر امور می باشد.در غیر اینصورت بواسطهء عدم اجرای صحیح اوامر الهی ، مردم دچارسوءظن به دین شده وبه احکام الهی به دیدهء استهزاء مینگرند.چنانکه قرآن می فرماید:ید ا... فوق ایدیکم(دست پروردگار بالای دست هاست).
اسلام به قول دکتر علی شریعتی در کتاب انسان بی خود وبنا به فرمایش علی(علیه السلام):الاسلام هو التسلیم به معنی ؛اسلام تسلیم در برابر پروردگار است و به قول علی (علیه السلام) در کلمات قصار نهج البلاغه:امور بر حسب تقدیر الهی در جریان است و گاه تدبیر با هلاکت همراه است.در اینجا به نظر می رسد که باید به این مهم که از نظر دین پژوهان و پیروان دین مبین اسلام دور می ماند اشاره ای گذرا کنم،که به طور کلی در اسلام انسان مو جودی رها شده در عالم طبیعت نیست.بلکه او متا ثر از تقدیری است که پروردگارش برای او قرار داده،بنا بر این هر گونه اعتراض او در حکم مخا لفت به رای پروردگارش است که این امر از کبر بر میخیزد،چنانچه در کتاب قرآن ودر داستان تمرد شیطان می خوانیم که او میگوید؛اورا از گل و مرا از آتش بی دود آفریده ای،و از سجده بر انسان خودداری میکند.البته این به معنی عدم حل مشکلات زندگی توسط افراد هم نیست به جای چرا گفتن به مشکلات زندگی که آنتونی رابینز در کتاب موفقیت نا محدود در 20 روز با عنوان چرا های بی انتها ونا محدود زندگی ذکر میکند و می گوید به جای تمرکز بر روی چراها بر روی جوابها تمرکز کنید قرآن خود راه حل جلوی انسانها قرار داده وآن استعانت از صبر و اقامهء نماز است،در جایی که می فرماید:واستعونی بالصبر و اصلاه و رکعوا مع الراکعین.
در گذشته عرفا و اهل طریقت به فقها ء ایراد می گرفته اند که دانستن ارکان واجزاء نماز همچون پوستهء دین است در حا لی که مغز وروح نماز حضور قلب درآنست و اشعاری همچون؛طواف دل کن وگرنه کعبه سنگ است و خاک وامثال این اشعار زیاد بیان می شده،ولی در عالم واقعیت هیچگاه بزرگی پروردگار و کوچکی بندگانش را عنوان نکرده اند واینکه هر انسانی را به این مقامات راهی نیست به عبارت بهتر نسخه ء مربوط به خواص رابرای عموم مردم می نوشته اند .به نظر می رسد چنانکه ضرب المثل فارسی می گوید؛سنگ بزرگ نشانهء نزدن است و همانطور که اقامهء نماز بنا به فتاوی مجتهدین رفع مسوولیت میکند در محضر پروردگار ،تنها به انجام عمل بر مبنای رساله مجتهد بسنده کنیم.
در صدر اسلام مشرکین و کفار به اسماء الهی خرده می گرفتند که اینها اسمهایی بی مثمی است که قرآن از پدیده های طبیعی برای اثبات آنها بهره گرفته و مصداق درستی این گفتار را سوگند های قرآن به مثلا شب یا روز و خورشید وماه وغیره می دانسته اند.در واقع آنها دچار خطای دید شده بود ند که آنها را دچار شبه و کژی رای و عقیده کرده بود،البته این عقیده هنوز در بین عده ای رواج دارد.اما واقعیت اینست که عالم هستی آنچنان دارای گستردگی وبزرگی است که درک خالق برای آن از فهم ودرک انسان خارج است وبر خلاف این گفته ء ژان پل سارتر که می گو ید:هر چیزی خارج فهم و درک من برای من وجود خارجی ندارد باید واقعیت را پذیرفت که عدم درک انسانی نافی واقعیت نیست.به عنوان مثال واضح اگر کسی نا شنوا ویا کور بود این عدم درک او نافی اصوات والوان ورنگ های مختلف است واقعیت اینست که او از این امر مستفیض نگردیده است،در اینجاست که از علی (علیه السلام)در نهج البلاغه نقل شده؛در تعجبم از کسی که عالم هستی را می بیند و درخا لق آن دچار تردید می باشد