اسماءالهی و خالق هستی

در صدر اسلام مشرکین و کفار به اسماء الهی خرده می گرفتند که اینها اسمهایی بی مثمی است که قرآن از پدیده های طبیعی برای اثبات آنها بهره گرفته و مصداق درستی این گفتار را سوگند های قرآن به مثلا شب یا روز و خورشید وماه وغیره می دانسته اند.در واقع آنها دچار خطای دید شده بود ند که آنها را دچار شبه و کژی رای و عقیده کرده بود،البته این عقیده هنوز در بین عده ای رواج دارد.اما واقعیت اینست که عالم هستی آنچنان دارای گستردگی وبزرگی است که درک خالق برای آن از فهم ودرک انسان خارج است وبر خلاف این گفته ء ژان پل سارتر که می گو ید:هر چیزی خارج فهم و درک من برای من وجود خارجی ندارد باید واقعیت را پذیرفت که عدم درک انسانی نافی واقعیت نیست.به عنوان مثال واضح اگر کسی نا شنوا ویا کور بود این عدم درک او نافی اصوات والوان ورنگ های مختلف است واقعیت اینست که او از این امر مستفیض نگردیده است،در اینجاست که از علی (علیه السلام)در نهج البلاغه نقل شده؛در تعجبم از کسی که عالم هستی را می بیند و درخا لق آن دچار تردید می باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.