۱.احساس بی انگیزگی مداوم.
۲.عدم پیشرفت مشهود.
۳.استرس وفشار روانی مداوم.
۴.احساس گیر افتادن.
۵.فقدان رضایت شخصی وحال خوب.
نویسندهء این کتاب از نویسنده ء دیگری به نیکی یاد می کند مبنی بر اینکه بکفسکی یک عمر کارمندی اداره را ترک کرد تا به نویسندگی اش برسد.در فرازهای دیگری ازاین کتاب در مورد همراه بودن دشواری ها با آسایش ها سخن به میان می آورد وآن را یک قانون یا فکت در زندگی نوع بشر می داند واین ضرب المثل انگلیسی را بیان می کندکه عادت کن تا عادت نکنی واین سوءال را مطرح می کند در چه حالی ودر حال انجام چه کاری می خواهید بمیرید؟ودر مورد کسانی که می گویند یک شغل عالی وثروت زیاد و ودر نهایت زندگی عالی ای می خواهم،می گوید اینها نمی دانند چه می خواهند بلکه سوءال درست در زندگی اینست که از خود بپرسیم برای موفق بودن چه دردی در زندگی می خواهید ؟!چراکه موفق بودن هزینه دارد وهزینهء آن پذیرفتن این سه مورد است؛۱.عدم قطعیت از موفق شدن.۲.شکست های تکراری و۳.نداشتن هیچ تصوری از موفق شدن وبا این حال تلاش کردن ومنسون میگوید؛کیفیت تجربه های منفی است که نحوهء کیفیت زندگی تان را مشخص می کند ونه کیفیت تجربه های مثبت به عبارتی ؛اگر منافع چیزی را می خواهید باید دردهای مرتبت با آن را بپذیرید وبخواهید.۷سوءالی که در بارهء موفق شدن در هر کاری باید از خود بکنید؛۱.حاضرید چه تجربیات تلخی وچه دردهایی را تحمل کنید؟۲.آیا در جواب سوءال قبل میزان شور وشوق به این تلخی رانیز لحاظ کرده اید؟۳.کدام کاری است که هنگام انجام دادنش از خوردن غذا هم فراموش می کنید؟۴.کدام کار است که شما را خجل وشرمنده میکند؟۵.چطور می خواهید جهان را نجات دهید(منظور منسون اینست که چه کار موثری که برای عموم مردم مثمر ثمر باشد می خواهید انجام بدهید یا به عبارت دیگر چه مشکلی از نوع بشر می خواهید حل کنید؟۶.اگر مجبور باشید هر روز به بیرون از خانه تان بروید به کجا رفته وچه کاری را انجام می دهید.۷.اگر برای زندگی یک سال وقت داشتید آنرا چکار می کردید؟.