دربارهء نقش عقلانیت در پیروی از معصومین

دکتر شریعتی نقل قول کرده که حضرت علی علیه السلام در طول عمرش  مرتب وبه  تکرار زیاد می فرمود؛ازمن بپرسید  وسوءال کنید قبل از اینکه مرا در میان خود نیا  بید

واین گفته حرف درستی است ،چرا که در نهج البلاغه از آن حضرت نقل شده  که فرموده اند؛هیچ عملی نیست که از من سربزند و پشت آن  عقلانیتی  نباشد ودوست داشتند که دیگران از ایشان دربارهء این امر نهفته سوءال کنند.در جایی نوشته  شده بود که بی تفاوتی بدتر از خشم وخشونت است وآن حضرت هم از این واهمه داشت واین  موضوع او را رنج میداد.

موضوع در رابطه با معراج پیامبر اسلام

می دانیم که سوره ای در قرآن هست که دربارهء معراج پیامبر سخن به میان آورده و این موضوع را گفته که پیامبر در این شب تا جایی بالا رفت که تنها فاصلهء او با پروردگار به اندازهء دو کمان ویا حتی کمتر بوده است.بیان این موضوع عقلای انسانی را به تفکر واداشته که این معراج چگونه بوده است آن هم در زمانی که نه حتی  هواپیما ویا سفینهء فضایی وجود نداشته است وافراد با اسب واستر به جا به جایی خود واموالشان می پرداخته اند،نباید دل انسانی به حقانیت قرآن به شبهه بیافتد ،سوءالی که مطرح است این نیست که چگونه این اتفاق افتاد بلکه همانطور که خوب سوءال کردن به روایت از معصومین نصف علم است باید این باشد که ما چگونه این حقیقت را بپذیریم وبه  آن اعتقاد درستی داشته باشیم،وقتی در اول بعثت پیامبر شروع به دعوت رسالت کرد ابتدا اشاره به راستگویی خود کرد به طوری که همه گفتهء او را تصدیق کردند وبعد اعلام رسالت کرد که اکثریت قریب به اتفاق افراد حاضر در آن گرد همایی به آن کافر شدند ودر روایت آمده از معصومین که اساس دین دار یا ایمان وکفر بر حسن ظن به وحی ویاسوءظن داشتن به وحی ورسالت  پیامبر و واقعهء جهان بعد از مرگ است.بنابر این همانطور که در قرآن آمده (در سورهء حمد) که ایاک نعبد وایاک نستعین (یعنی ما پروردگارا تنها تورا می پرستیم وتنها از تو را اطاعت می کنیم) باید در برخورد با این موضوع اول آنرا پذیرفت وبعد به آن اعتقاد داشت  چنانکه در بحث تغییر قبله این موضوع بیان شده که تغییر قبله برای آشکار شدن ایمان پیروان  واقعی پیامبر ونشان دادن موءمنین واقعی به آنچه که او می گوید می باشد.

توضیحی بر یک سخن

دکتر علی شریعتی در کتابش نوشته بود که دلیل قطع رسالت پس از حضرت محمد(ص)  ارتقاء رشد فکری ابناء بشر بوده است بدین معنی که  انسانها پس از حضرت محمد (ص) به کمک عقلی که  به تکامل رسیده می توانستند به حقایق قرآنی و وحی پی ببرند و از آن پیروی کنند بنابر این موضوع می توان به معنای این آیه پی برد که  می فرماید؛ان الانسان لفی خسر (یعنی انسان در زیانکاری آشکار است) به عبارتی عدم  جستجو در فهم وحقیقت وحی وبی عملی به آن  به منزلهء درجا زدن در کودک فکری افراد است.

توضیحی برای یک نقل قول

دروصف مولوی آمده که پس  از معاشرت با شمس تبریزی  در یکی از دعاهایش می خواسته که پروردگارا گناهان تمام خلایق را درنامهء عمل من بنویس،و نویسنده ء این مطلب  اینطور بیان کرده بود که چون در دوران مولوی  علمای مذهبی بسیار افراط می کرده اند در ترساندن مردم از خدا او این سخنان را بیان کرده تا به عبارتی به اهل زمانه اش  گذشت پروردگار را یاد آور شود ولی  با توجه ءبه آیهء یبدل السیئات  بالحسنات(یعنی او گناهان را به حسنات  تبدیل میکند) می توان به صدق گفتار او پی برد چرا که میزان گناه بیشتر به نوعی  ثواب بیشتری را نصیب صاحب آن گناهان می کند(البته به شرط پذیرش این موضوع از طرف پروردگار این را در انتها گفتم تا این سخنان مجوزی برای افراد نباشد که پس هرگناهی انجام دهیم پروردگار آنرا تبدیل به حسنه می کند وبرای آن ثواب می دهد.)