سوءالی که نویسنده قصد جواب دادن به آن را دارد اینست که؛آیا فقط زنده بودن برای انسانها کافیه؟!
توی دنیای امروز،بیشتر مردم زندگی شان راروی تولید ومصرف گذاشته اند. این ،اما از خلاقیت ومعنا ما را دور می کند.فعالیتهای مادر ۳ قسمت خلاصه شده اند که عبارتند از؛۱.کار:یعنی تمام فعالیت هایی که برای زنده ماندنشان باید انجام دهیم.۲.خلق؛یعنی ساختن چیزهایی که ماندگار هستند.مثل هنر وتکنولوژی های جدید ویا حتی ،ایجاد یک سیستم اجتماعی،که می تواند برای نسلهای آینده مفید باشد.(که این چیزی بیشتر از رفع نیازهای روزمره است وما را از دنیای طبیعی وچرخهء تکراری آن جدا می کند وانسان می تواند چیزی را به جهان عرضه کند که فراتر از نیازهای روزمره است.).۳.اقدام؛مستقلاً در ارتباط با دیگران تعریف شده ومعلوم می گردد.(مثل یک فعالیت اجتماعی که چیزی فراتر از خلق است).اقدام در واقع به ما نشان می دهد که انسانها تنها با روابط وتعاملاتشان می توانند جهان را تغییر دهند.
انسانها می خواهند چیزی را خلق کنند که حتی بعد از مرگشان هم باقی بماند،انسانها به دنبال جاودانگی هستند.ارزش یک زندگی توی چیزهائی نهفته است که عمق دارند وتاثیر طولانی مدت دارند وبدرد آیندگان هم می خورند،زندگی چیزی بیشتر از کار کردن ومصرف کردن است.
اقدام کردن مهمترین بخش زندگی است؛وآن به معنی وارد شدن به حوزهء عمومی،تعامل با دیگران،بیان عقایدوایجاد تغییری که بتواند تاثیری پایدار داشته باشد.اقدام فراتر ازیک وظیفه یا مسئولیت است وبخشی از هویت ماست به عنوان انسان،جایی که آزادی واقعی ما خودش را نشان می دهد.تاریخ برای چیزهایی که انسانها انجام دادند نوشته شده،نه برای آنچه که آنها فکر کرده اند ویا حتی بیان کرده اند،مثل ماندلا وگاندی و...