حفظ زندگی اجتماعی تا چقدر؟

دانسته ها ی ما میگوید که انسان موجودی اجتماعی است ولی سوءالی که اینجا مطرح است ،مرز وحدود این اجتماعی بودن کجاست؟در ایران ما که فرهنگ پدر سالاری حکمفرما بوده واین همه افسردگی در آن  زیاد است به همین دلیل می باشد که به فرزندان خود یاد نداده اند که خودش هم دارای ارزش بوده وتعامل با دیگران تا جایی مهم است که به ضرر خود فرد تمام نشود ودر علوم روانشناسی حتی از   این بیشتر پیش رفته وراضی کردن همه را اگر فردی به ان مبادرت کند از بی اراده گی او می دانند.ودر فرهنگ دینی ما به خصوص این جلوه گر است تا جایی که امام حسین (ع) می فرماید من برای امر به معروف ونهی از منکر امت جدم قیام کرده ام وخود واضح ومبرهن است اگر می خواست از جمع پیروی کند باید دست بسته وسر فرو افکنده وخوار وذلیل پیش یزید می ایستاد.وحتی وقتی جماعت به علی علیه السلام روآورشده آن حضرت فرمود من به عنوان مشاور بهتر می توانم خدمت کنم تا اینکه خلیفه باشم باز جماعت اصرار کرد وچون حجت بر امام تمام شد ایشان قبول کردند وبعدها در حوادث پس از آن بیعت صائب بودن گفتهء امام روشن شد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.