او به تمثیلی روی آورده(در قسمت دوم)نوشته اش که گویا بشر دارای هیچ اختیاری برای پذیرش اعتقادی اش دارا نمی باشد به عنوان مثال از داستان میمون ولوطی یاد میکند درحالی که در قرآن آمده؛لا اکراه فی الدین(هیچ اکراهی برای پذیرش دین نیست) ودر جایی دیگر میفرماید ؛آنان منت می گذارند که ما ایمان آورده ایم به ایشان بگو که اگر قرار بر منت گذاشتن باشد خداوند باید منت بگذارد که آنها را از موءمنین قرار داده است ویا در سورهء کافرون بیان میکند رو به کفار که دین شما برای خودتان ودین ما هم برای خودمان ،این بزرگوار گویی بدون مطالعه ء موضوعی که نقد می کند وتنها به دلیل مشاهدهء بدکرداری گروهی از دین ورزان شمشیر قلم در نفی دین کشیده است.واگر معیار را عمل قرار دهیم چنانکه امام متقین می فرماید موءمن حرفش بیشتر از عملش نیست ودرستی گفتارش راعملش تاءیید می کند،چه بسا آنانکه ایشان از نو اندیشان دینی فرض کرده اند اصلا دیندار هم نبوده اند.